شکست

ساخت وبلاگ

- شکست سخته. تلخه. طول میکشه تا از یاد آدم بره. احتمالا هیجموقع هم کامل نمیره. فقط آدم یاد میگیره با شکست های بیشتری زندگی کنه. تا آخرین مرحله مصاحبه رفتم و ریجکت شدم. خیلی تلخ بود. خیلی تلخه. شاید مراحل قبل ریجکت میشدم کمتر ناراحت میبودم. کی میدونه؟

- برنامه های دیگه رو مرتب میکنم. پلن بی رو ادامه میدم. حس میکنم چند پله اومدم عقب تر. احتمالا دفعه های بعدی که ریجکت بشم کمتر سختم باشه. بیشتر یاد میگیرم. هنوز نمیدونم دقیقا چرا ریجکتم کردن. فردا احتمالا بهم توضیح میدن. تلاش میکنم یه بزرگسال بالغ باشم. درس بگیرم و دوباره تلاش کنم. مسیر سخته. نباید انتظار انقدر خوش شانسی میداشتم. چرا فک کردم من تافته جدا بافته از بقیه ام که میتونم با تلاش کمتر بیشتر بدست بیارم؟ میخوام دوباره برگردم رو روتین و اعتماد به نفس از دست رفته و هورمونای خوشحالی ناپدید شده رو از نو بسازم. چند روز دیگه ایرانیم و الان شهر الفیم. الف حالش خوب نیست و مریضه. منم غمگینم. اما تلاش میکنم که قوی باشم و مراقبش باشم. انگار که مراقبت ازش وصلم میکنه به جریان زندگی.

- این روزا زیاد بغض گلومو میگیره. چون آدمای زیادی دور و برم هستن همه زورمو میذارم که قایمش کنم. یه هفته دیگه هم دووم بیاره و بعد هر چقدر خواستی بریز بیرون. هفته دیگه برمیگردیم خونه و دلتنگی خونه رو با دلتنگی خونواده عوض میکنیم.

Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 10 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 12:27