بهار

ساخت وبلاگ

"بهار صورتی" رو گوش میکنم. از صبح که تو این هوای ابری بیدار شدم دلم میخواست بهش گوش بدم. وسطش بغض کردم. از حسرت یه زندگی نزیسته با چیزایی که باهاشون بزرگ شدم. نوستالژیک ترین موقع سال برای من قبل عید بود. اون موقعی که مدرسه ها تعطیل میشد و تو آوار خونه تکونی دست و پا میزدیم. تا وقتی که همه چیز تموم میشد. سفره میچیدیم. ماهی میومد سر سفره. شیرینیای "نعل اسبی" و طعم شکلات روشون که دیگه تکرار نشد. نه اینکه بگم بهترین دوران زندگیم بود. اما خاطرات قشنگی داشت که هیچموقع تکرار نمیشه. حتی اگه اونجا زندگی کنم. "نه زنگی هست، نه رنگی هست، نه بوی باغ و بوم برفی هست.".

پ.ن: آهنپ رو تو کانال تلگرامم آپلود کردم.

Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 6 تاريخ : شنبه 9 تير 1403 ساعت: 20:07