فکرای این روزا

ساخت وبلاگ

+ پاییز افتاده تو سراشیبی تاریکی. من هنوز حالم خوبه. تلاش میکنم بهونه ای برای بیرون رفتن پیدا کنم. لذت های کوچیک پیدا کنم. درخت کریسمس رو بذارم گوشه خونه (بله درست دیدید! وسط نوامبر!). ریسه نور گوشه گوشه خونه آویزون کنم. با اضطراب و کمبود اعتماد به نفسم صحبت کنم و رفعش کنم. پروژه های ناتموم رو تموم کنم. از کامفورت زونم خارج بشم یا خارجم کنن! چایی بریزم و بشینم کنج صندلی قشنگم. خلاصه که خوشحالم و این زندگی رو دوست دارم.

+ به مامانم اینا گفتم که کارا رو راه میندازیم که تابستون بیاید اینجا. ر خیلی خوشحال شد. داشتم فک میکردم ازین تخت تاشو ها برای اتاق بگیریم و خونه رو یه جور ابرومندانه تری نسبت به دفعه قبل آماده کنم که فضای خودشونو داشته باشن. ولی اتاق کار مساله ایه که حل نشده هنوز:-؟ نمیدونم. امیدوارم اون موقع شغل جدید پیدا کرده باشم. همه نقشه های اون دو سه ماه بسته به ویزاست البته!

+ شنبه مهمون داریم و البته خیلی استرس ندارم. ذوق دارم که در مورد سفرشون به ژاپن بشنوم و کتان بازی کنیم. یکشنبه هم هوا خوبه و ذوق بیرون رفتن و دیدن پاییز رو دارم.

+ داشتن الف بزرگترین دلخوشیمه. با اینکه گاهی میرنجونمش اما بیش از تصور دوستش دارم.

Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 27 تاريخ : جمعه 26 آبان 1402 ساعت: 8:07