بعضی وقتا فک میکنم من یه گیاهم که انقدر مودم با آفتاب عوض میشه. روزای افتابی پرانرژی بلند میشم. به بیرون که نگاه میکنم لبخند میزنم و بدون هیچ دلیلی خوشحال ترم/کمتر ناراحتم و بهتر کار میکنم. امروز و دیروز بعد از یه هفته برای چند ساعتی آفتابی بود. با الف رفتیم قدم زدیم. اما یادم افتاد که چند وقت دیگه باید زیر آفتاب تنهایی قدم بزنم و دلم گرفت. به حضور الف بعد از اون مدت فک کردم و سعی کردم خوشحال بمونم. حس میکنم بخش قابل توجهی از اضطرابم به خاطر چیزهاییه که در آینده پیش میاد یا ممکنه پیش بیاد. پس چطور میشه در لحظه زندگی کرد و "حالی خوش بود"؟
Memento...برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 80