پاییز

ساخت وبلاگ

+ باورم نمیشه اخرین پاییز تهران که دیدم پنج سال پیش بوده. آخرین باری که تو خیابون کشاورز قدم زدیم. آخرین باری که ازون کیک یزدیای دور میدون خریدیم. از بساط دست فروشای کنار ولیعصر خرید کردیم، نیکوصفت آش خوردیم و تمام عاشقانه جهان رو تو دستامون جا دادیم وقتی تو انقلاب قدم میزدیم. تو ذهنم همه چیز خیلی واضحتر از پنج ساله. اون پاییز پر از استرس که میشه گفت سختترین دوره زندگیم بوده تا الان، آرزوم شده. آزمون ایلتس میخواستیم بدیم و ترکیب کلاسا و خوابگاه نداشتن الف و گوشیشو زدن و امتحان درسای سخت ارشدم، و هزار بار استرس ازمون و ماک و غیره واقعا پوست کلفتم کرد. اما دلم لک زده. چه میشه کرد. همه اون سختیا تو اون پیاده برگشتن از چند ساعته بعد از آزمون تا هات داگ خوران و برگشتن به خوابگاه تموم شد و فقط حسای خوبش موند.

+ حتی الان که چهارساله با هم هم خونه ایم دلم لک زده برای اون روزا که میومد دنبالم دم در خوابگاه. زندگی قشنگیای زیادی داشته و داره :).

+ الان که چند ساعته ندیدمش، یه دنیا ذوق رسیدن به خونه و بغلش رو دارم:)

Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 50 تاريخ : جمعه 28 مهر 1402 ساعت: 1:29