19 اکتبر 2023

ساخت وبلاگ

+ امروز اومدم دانشگاه و باید اعتراف کنم دلم برای ویوی افیسم تنگ شده بود. درختا هنوز خیلی زرد نشدن که به نظرم یکم عجیبه:-!. میشه گفت یه چیز خیلی یه ورژن خیلی اولیه از تزم دارم. از اول باید بخونم و بهترش کنم. اما حس عجیبیه. تصوراتم از دکتر شدن فرق داشت. مقادیر زیادی خودسرزنشگری و کم شمردن دستاوردا، و کمبود اعتماد به نفس و مقایسه با دیگران درونم موج میزنه. البته دارم بهتر میشم چند وقته. اما هنوز ذهن مقایسه گرم دست برنمیداره. هیچکدوم اینا قبلا به این پررنگی نبود. باید تلاش برای بهتر شدنمو ادامه بدم.

+ دلم برای اینجا و این نقطه امنم تنگ میشه. برای روزای قبلی که اینجا داشتم هم دلم تنگ شد. برای روزای آفتابی که سوار دوچرخه میشدم و میومدم. برای صورتای آشنایی که میدیدم. برای رد شدن و حس تعلق داشتن. برای خونمون تو شهر کوچیک کنارش. برای خیلی چیزا...

Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 49 تاريخ : جمعه 28 مهر 1402 ساعت: 1:29